به گزارش راهبرد معاصر؛ به زودی دولت سیزدهم آغاز به کار خواهد کرد و این شروع، در شرایطی در حال رقم خوردن است که در مقام عمل با تصویرسازیهایی که پیش از این برخی جریانات سیاسی نسبت به سید ابراهیم رئیسی انجام میدادند، تفاوت چشمگیری دارد. برای نمونه پیش از انتخاب رئیسی در سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، یکی از شائبههایی که از سوی برخی نقل و از آن به عنوان یک نقطه ضعف یاد میشد، برخورد جناحی و تندروی وی در پیشبرد مسائل بود.
اکنون پس از مراسم تنفیذ و تحلیف، رئیسی که دیگر رسما رئیس جمهوری اسلامی ایران است، تا این لحظه روی تمام پیش داوریهای این چنینی خط بطلان کشیده است و پس از تماسهای فراجناحی او در رزوهای بعد از انتخابات، اخباری از معرفی کابینه فراجناحی او نیز شنیده میشود.
رئیسی حالا در جایگاه رئیسجمهور منتخب، طبق آنچه در ایام انتخابات وعده داده بود با مخالفان خود سر یک میز مینشیند و از آنها نظرسنجی میکند و شنونده گفتهها و پیشنهادات آنها میشود. رئیسی در راستای استفاده از تمام امکانات فکری و بهینه سازی ظرفیتهای موجود، رویکرد قابل توجهی را در پیش گرفته است. برای نمونه دیدار وی با دولتمردان فعلی به منظور انتقال تجربیات از دولت مستقر به دولت منتخب بسیار مفید خواهد بود. اما نحوه تعامل برخی گروههای سیاسی که به واسطه عملکرد خود در سالیان اخیر با «نه» مردم مواجه شدهاند، می تواند محل توجه باشد.
رویکرد فراجناحی رئیسی در مقابل سیاستزدگی برخی اصلاح طلبان
دولت رئیسی از هماکنون آستین بالا زده و برعکسِ دولت روحانی در آغاز، کار احیای سیاست داخلی را در دستور کار دارد. دیدارهای او با برخی وزرا و مقامات دولت روحانی و تماسهای مکرر و وسیع دفترش با منتقدان وضع موجود که بیش از همه اصلاحطلبان را در بر میگیرد، اقداماتی است که در دولتهای پیشین سابقه نداشته است. رئیسی این دسته از اصلاحطلبان را با معضل جدی روبهرو کرده است؛ معضلی که تضادهای درونی آنان را بیش از پیش آشکار میکند. بسیاری از اصلاحطلبان بهگفته عباس عبدی، تکنسینهای قدرتند. آنان همواره در صددند برای ماندن در قدرت راه و سازوکاری پیدا کنند. اگر رئیسی بتواند سیاست داخلی را با حامیان خود و طیفهای دیگری از مردم که بیش از سیاست دغدغه زندگی روزمره و معیشت را دارند احیا کند، کار جریان مذبذب سیاسی که حاضر است برای منافع جناحی خود، منافع مردم را قربانی کند بسیار دشوار خواهد شد. شاید از همینرو است که منفعتطلبان از هماکنون اسبها را زین کردهاند تا در پس غبار اسبهای دولت سیزدهم بتازند.
رئیسی نشان داده که با نگاه همگرایانه، به دنبال استفاده از ظرفیت تمام جریانات سیاسی درون نظام و استفاده از نظرات کارشناسی متخصصان به دور از دستهبندیهای سیاسی است اما اقلیتِ سیاستزده، مزیت خود را در دوقطبیسازی و منتقدنمایی میبینند. این دوقطبیسازیِ ضدمردمی در حالی است که دولت روحانی، به معنای واقعی کلمه «زمین سوخته» تحویل دولت رئیسی داده و لذا بیش از همیشه ضرورت وحدت بر سر اصول و همگرایی برای تغییر وضع موجود احساس می شود.
چشم انداز مثبت آیتالله رئیسی در آینده
بررسی شاخص های اقتصادی و کارنامه دولت روحانی در حوزه اقتصاد و معیشت (به عنوان جدی ترین مطالبه امروز مردم) نکات درخور توجهی دارد. در دوران سیاه دولت روحانی، سالی ۵٪ کاهش درآمد ملی و سالی ۷٪ کاهش پس انداز ملی اتفاق افتاده است. سرمایهگذاری خارجی بصورت سالانه ۱۳٪ کاهش و تورم سالانه ۲۴٪ افزایشی بوده است. کسری بودجه سالانه ۲۸٪ رشد داشته و در سال ۱۴۰۰ مبلغی در حدود ۳۵۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه داریم! تورم حدود 50% است، حجم نقدینگی حدود 7 برابر شده، آسیبهای اجتماعی و ناهنجاریها رو به افزایش هستند و وضعیت روانی جامعه نیز در یکی از بدترین حالات خود قرار دارد. موراد مذکور، تنها بخشی از کارنامه دولت روحانی هستند و می توان ساعتها در تبیین وضع موجود کشور، مرثیه سرایی کرد!
اما انتخاب حجت الاسلام رئیسی به طوری معجزهوار، نطق افرادی را باز کرده است که خود عامل وضع موجود و یا دست کم شریک عاملان وضع موجود هستند. گویا آقای رئیسی معجزاتی دارند و آن هم به سخن آوردن افرادی است که در سالهای گذشته، مشکلات و ناکارآمدی دولت روحانی را دیدند و خم به ابرو نیاوردند. به عنوان نمونه اخیرا یکی از اصلاح طلبان رادیکال در اظهار نظری مضحک گفته بود «در پایان سال اول از رئیسی مطالبه خواهیم کرد که آیا وعدهی ساخت 4 میلیون مسکن در 4 سال را عملی کرده است یا نه!!؟». نقادانه سخن گفتن و ابراز عقیده حتما مهم و مفید است اما اتخاذ استاندارد دوگانه در مواجهه با عملکرد دولتها امری مذموم و ناپسند است.
پرسش اینجاست که نحوه تعامل اصلاح طلبان با دولت سیزدهم چگونه میتواند باشد؟ این شیوه تعاملگونه میتواند دو صورت داشته باشد؛ نخست تعامل منفعل و دوم تعامل انتقادی. تعامل منفعل یعنی اصلاحطلبان به نیروهای حامی رئیسی تبدیل شوند و تعامل انتقادی هم به معنای آن است که گرچه سعی میکنند مسیر دولت را برای بهبود شرایط فراهم کنند اما اگر نقصی در عملکرد دولت دیدند یا رویکردی مشاهده کردند که خلاف اهداف اصلاحطلبانه (به معنای واقعی و نه معنای حزبی) است، دولت را در معرض نقد قرار دهند. به نظر رویکرد دوم درستتر است. به شرطی که منتقدان تندرو ابتداً بگذارند تا دولت آغاز به کار نماید!
«احیاء رابطه دولت-ملت، اولویت دولت سیزدهم»؛ اگر بگذارند!
دولت سیزدهم با مصائب و مشکلات اساسی در کشور روبروست که حل آنها جز به دست دولتی مقتدر و باپشتوانه مردمی قدرتمند حاصل نمی شود. مهم ترین اولویت دولت رئیسی، اصلاح رابطه دولت-ملت و احیاء اعتماد مردم به حاکمیت است و مسیر این اصلاح میتواند از سامان دادن به اوضاع بورس، مسکن، ارز و سکه، تولید و اشتغال، نظام بانکی و یا حتی رفع تحریمها بگذرد. آغاز روند کاری دولت سیزدهم با نگاهی همگرایانه و برادرانه با هدف تشکیل دولت وفاق ملی همراه بوده است و انتظار میرود جریانات و قبیلههای سیاسی به ویژه اصلاح طلبان، پس از مشاهده عملکرد دولت مطبوع و مطلوب خود در سالیان گذشته که حاصلی جز تقویت شکافهای طبقاتی و اجتماعی، فقر و تبعیض و بیکاری، کاهش امنیت روانی و امید در جامعه نداشته است، عبرت گرفته و تلاش کنند تا گامی در مسیر برآوردن توقعات و دفاع از منافع ملت بردارند. سامان یافتن زندگی مردم حتما به نفع همه جریانات سیاسی است و در این مسیر، صبر و استقامت از ملزومات است؛ آنگونه که نظامی گنجوی گفته است: «به صبر، از بندگردد مرد رسته/ که صبر آمد کليد بند بسته...»